دوســـــــــــــــــــت دارم
شب هایی که با تو تنها میشوم را..... 
دوســــــــــــــت دارم
میدانم شاید هیچ نداشته باشد..........
ولی .......
تنها بودن با تو را........
دوســـــــــــــــــــــت دارم....
نیمکت عشق را
دوســــــــــــــــــت دارم.........
چون........
تو را دارم.................

شور عشق

یارب بفروز در دلم نور یقبن

اسرار محبتم نما نقش جبین

پروانه صفت سوختم اسر شوق

اندر ره عشق خویستن کن آمین

خدایا!!

این بند دل آدم کجاست؟

که گاهی با

یک اسم

یا حضور یک نفر

و یا با یک لبخند پاره میشود

گاهی

فقط بوی يك عطر یا يك تشابه اسم

برای چند لحظه

باعث ميشه احساس كنی

كه قلبت داره از تو سينه ات كنده ميشه...

i love you

I love you daily
I love you freely
I love you purely
I love you passionately
I love you madly
I love you ideally
I love you rightly
I love you too much
And waiting for you sadly.....
Do U love me..............

گفتم تنها هستم

گفتی من هم

گفتم دوستت دارم

گفتی من هم

گفتم عاشقت هستم

گفتی من هم

گفتم میخواهم با تو باشم

گفتی من هم

گفتم تا همیشه؟

.......

(سکوت کردی)

دروغ زیاد نشده حرف راسته که نمی ارزه

راه که بی راه بشه غریبه هم راه  بلد میشه

یه انسان سلول انفرادی رو ساخت چون میدونست

سخت ترین کار

تحمل خودشه................

     من حســــــــودم .......

           حتی   آرزوی   داشــتــنــــت 

                    را هـــــــم به کـــســـی نمی دهــــــم . !♥

                              زیـــــــــــــرا  تو   فقط   " مـــــــال منــــی "

 همين  كه  ميدانم  هستي ....

راه  ميروي  و   پاي  امدنم  ميشوي ...

در اغوشم  ميگيري ...

و در خصوصي  ترين  روياهام حضور داري ...

همين كه بهانه وازه هام  شده اي   و دليل  نوشتن ..

همين  كه حرف هاي  دلم  عقيم  نشده اند ...

كافي  است براي  يك عمر ارامش ...

                  فقط  باش ...

حتي   همين قدر دور  ....

این روزها کســـــــی به خودش زحمـــــت نمی دهد

یک نفــــــر را کشــــف کند !

زیبایــــــــی هایش را بیـــــرون بکشـــــــد ...

تلخـــــــی هایش را صبر کند ...

آدمهـــــــــای امروز، دوســــــت های کنســروی می خواهند!

یک کنسرو که درش را باز کنند و یک نفر شیــــرین و مهربان

از تویــــش بپرد بیــــــرون!

و هی لبخنــــــــــد بزنــــــــد و بگـــــــــــوید:

"حـــــــق با تــــــــــوست"

روزهای سختی رو میگذرونم...!!

وقتی که نیستی همه چیز تنگ میشود... !!

نفســــــــم...!

دنیــــــایــم...!

دلـــــــــم... !

 פـــآلـــآ ڪــــہ رَـᓅــــتـــِہ اے
 
 
   سآعــَتــهــــآ بـ ہ ایـטּ مے انـבیشـܢܢ ، ڪـہ چرا زنـــــבـہ اܢܢ هنـــوز ؟
 
 
 مگــہ نگـᓅـتــــہ بــوבܢܢ بے تــــو میمیرܢܢ ؟
 
 
 פֿــבا یاـבش رᓅـتـہ است مرا بڪشـــــב
 
 
 یا تــــــو ᓆـرار است برگرבے ؟

تنهایی خوبه اما تنها بودن نه...

همیشه در انتظار لحظه ای تنها بودن...

فقط برای چند دیقه...

می خواهم فکر کنم...

به همه ی کار هایی که کردم...

کردی...

به حرفایی که زدی...

و...

به حرفایی که زدم...

همیشه دوس داشتم تنها باشم...

چون هیچ وقت کسی بامن همنشین نشد...

اگر شد...

من را درک نکرد...

حالا تنهام اما نمی خوام دیگر تنها باشم...

ایا تنهایی خوب است یا بد...

تنها موندن بد است پس کسی را تنها نزار...

ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻦ ﺑﻤﯿـــــــــﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫـــــــﺪ ﺍُﻓﺘﺎﺩ 

ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃِـــــــــﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ ﻣﯿﺷــــــــﻮد

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒـــــــــﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ

ﻧﻪ ﺗـــــــــﻪِ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘـــــــــﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾـــــــــﻢ،ﺧﻄّﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮِﺷﺘﻪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳِﭙﯿﺪ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﺩ

ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨـــــــــﺪ ﺭﻭﺯ ﺁﺳﻮﺩﻩ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﺸـــــــــﻮﻧﺪ

ﻋﺸﻘـــﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﻣُﺪّﺗﯽ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﯾـــــــــﺶ

ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵِ دیگران ﻣﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﯿﺒــــــــﺮﺩ

ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﺑﻌـــــــــﺪ ﺍﺯ ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ

ﻣﻮﻗــــــــﻊِ ﺧﻮﺭﺩَﻥِ ﻏﺬﺍ ﺁﺭﺍﻡ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻨﺪﻫﺎﯾِﺸـــــــــﺎﻥ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯿﺷـــــــــﻮﺩ

ﻭ ﻣﻦ ﺗﻨـــــــــﻬﺎ ﮔﻮﺭﮐﻨﯽ ﺭﺍ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯿﮑﻨـــــــــﻢ ﻭ ﻣﺪﺍﺣﯽ ﺭﺍ

ﮐﻪ ﺍﻟﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﯿﮕﻮﯾـــــــــﺪ 

شـــاید برایت عجیب ســت این همه آرامشـــم 

خــودمـــانی بگویــم 

به آخر که برسی ، دیگر فقط نـــگاه میکنــی

......پیکت رو بگیر بالا......

..... بزن به سلامتی ارزو هایی که هیچ وقت لمس نکردی......

...... بزن به سلامتی عشقی که طالعش با تو نبود......

.......ولی هنوز دوسش داری........

بزن به سلامته شبایی که تو تنهاییت گریه کردی......

ولی ندونستی چرا؟؟؟؟.......

بزن به سلامتی اونی که گفت دوست داره ..اما.....

تا اخرش باهات نموند....

                                               وصیت نامه عاشق  

 مرا در روزی بارانی دفن کنید تا آتش قلبم خاموش گردد و در                                               

تابوتی بگذارید از چوب تا بدانند عشق من مانند چوب خاکستر شد                    

دستهایم را بر روی سینه ام قرار بدهید تا بدانند همیشه دوست                          

داشتم کسی را در آغوش بگیرم چشمهایم را باز بگذارید تا بدانند                   

همیشه چشم انتظار بودم صورتم را رو به غروب آفتاب بگذارید تا                     

بدانند عشق من غروب کرده و زندگی ام تمام شد . مرا در آفتاب                     

بگذارید تا بدانند عشق من شعله ور شد                   

حالت تهوع دارم !!!

این حالت تهوع لعنتی با هوای آزاد و قرص درست نمیشود.
علاجش ….

فقط بالا آوردن فحش هایی است که به یک نفر بدهکارم . . .

تا حالا شده از خودمــون بپرسیم که

قیمت یک روز زنـــدگی چنده؟

پوستـــر تمام رخ مـــاه قیمتش چنده؟

چرا آبونماه اکسیـــژن هـــوا رو پرداخت نمیکنیم؟

قیمت یک ساعت روشنــایی خورشیــد چنده؟

قیمــت یک دست سالــم چنده؟

یک چشـــم بی عیــب چقدر می ارزه؟

قیمت یک سلــامتی فابـریــک چنده؟

...

اینا همه لطفه...همه نعمته که ما به حساب حق و حقوق خودمون میذاریم

تا اونجا که اگه صاحبش بخواد میتونه همه رو آنی ازمون پس بگیره

قـــدر خــــودت رو بـــــدون  

به زندگیت ایمان داشته باش تا تموم قشنگیای دنیـا مال تو بــشه

دَم از بازی حکم میزنی!

دَم از حکم دل میزنی!

پس به زبان “قمار” برایت میگویم!

قمار زندگی را به کسی باختم که “تک” “دل” را با “خشت” برید!

باخت ِ زیبایی بود!

یاد گرفتم به دل ، “دل” نبندم!

یاد گرفتم از روی “دل” حکم نکنم! 

دل را باید برزد جایش سنگ ریخت که با خشت تک پری نکنند!

كاش قلبم درد پنهانی نداشت

چهره ام هرگز پریشانی نداشت

برگهای اخر تقویم عشق

حرفی از یك روز بارانی نداشت

كاش می شد راه سخت عشق را بی خطر پیمود و قربانی نداشت

اشكهایم را برایت می فرستم تا بدانی درد دل بالا ترین دردهاست

چشمهایم را برایت می فرستم تا بدانی چشم من گریان ترین چشمهاست

نمیدانم آخر این دلتنگی ها به کجا خواهد رسید!

دنیا پرشده از قاصدکهای که راهشان را گم میکنند!!!

نه میتوانی خبری دهی

ونه خبری بگیری!

بزرگتر که شدیم مدادهایمان هم تکامل یافتند
تبدیل به خودکارهایی بی رحم شدند
تا یادمان بدهند که هر اشتباهی پاک شدنی نیست!
اکنون اینجایم با پاک کنی یادگار از کودکی
میخواهم پاک کنم این مشق کهنه ی اشتباه را! 
ولی نمیتوانم