صفحه اصلی | عناوین مطالب | تماس با من | پروفایل | قالب وبلاگ
عشق یعنی اتش افروخته عشق یعنی خیمه های سوخته عشق یعنی حاجی بیت الحرام دل بریدن های حج نا تمام عشق یعنی غربت نور دوعین عشق یعنی گریه بر قبر حسین عشق را گویم فقط در یک کلام یااباالفضل ویاحسین والسلام
|
یک دنیا دلواپسی مانده برای من خوب من دل آسمان همچو دل من تنگ ست خوب من گیسوانم پل ارزوها ،دستات پر از مهربونی هاست خوب من در نگات رازی ست ،در دلم آهی ست خوب من روزگاری در خیالتم در خرابات دلم عاشقتم خوب من دل از برات امشب بیقراره؛دنیا وفا نداره خوب من یک دنیا دلواپسی مانده برای من خوب من سهم من توی دنیا،تویی که ماندی برای من خوب من
دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را
♥
به ميهماني گلهاي باغ مي آورد
♥
و گيسوان بلندش را به بادها مي داد
♥
و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که چشمهاي قشنگش را
♥
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
♥
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که همچو کودک معصومي
♥
دلش براي دلم مي سوخت
♥
و مهرباني را نثار من مي کرد
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که تا شمال ترين شمال با من رفت
♥
و در جنوب ترين جنوب با من بود
♥
کسي که بي من ماند
♥
کسي که با من نيست
♥
کسي که . . .
♥
دگر کافي ست
دســــــتم بـــه آرزوهـــایـــم نـمـی رســــــد
آرزوهـــــایـــــم بســــــیار دورنــــد
ولـی درخت سبز صبرم می گوید
امیدی هست ... خدایی هسـت
این بار برای رسیدن به آرزوهایم یک صندلی زیر پایم می گذارم
شاید این بار دستم به آرزوهایم برسد
دوستت دارم ها را نگه میداری برای روز مبادا
دل تنگت بودم ها را، عاشقت هستم ها را…
این جملهها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمیکنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید مطمئن باشی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی ش
وقـتـی حـس میکـنم
جآیــی در ایــن کرِه ی خآڪـی
تــو نفس میکــشــی و مـن
از هــمآטּ نفـس هآیتـــ ،،، نفس میکشم !
تـو بــآش !!!
هـوآیتـــ ! بـویـتـ ! برآی زِنده ماندنم ڪـآفـــی است …
وقـــتی یه آدم میــــــــگه ،
هیچ کس منو دوســــــــت نداره
منظورش از هیچ کــــس ،
یک نفــــــــر بیشتر نیست…
هــــــمون یه نفری که برای اون همه کســــــــه…
حَـــوا ڪـہ بـُـغض کــُــنـَــد
حــَـتےِ خــُـدا هـَـم اَگـــَــر سیب بیآوَرَد
چیزے جـــُــز گــِـریــہ آرامَش نـِـمے کــُــنــَـد
سیب ها را قایــِــم کـــُــنید
خـــَــبـــَـرهاےِ اِمروزے هــَـمـہ شـــوم بــودَند
مـــَـن حَواے پـــُــر اَز بــُــغضــــَــم
اا
میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ام میکرد بهم چی گفت ؟
***
گفت : جایی که میری مردمی داره که میشکننت !
***
نکنه غصه بخوری ...
***
تو تنها نیستی
***
تو کوله بارت عشق میذارم که بگذری ...
***
قلب میذارم که جا بدی ...
***
اشک میدم که همراهیت کنه ...
***
و مرگ ،
***
مرگ ، که بدونی بر میگردی پیش خودم.
***
همونی که تکیه گاه خوبیه اما واسش تکیه گاهی نیست
من درختت میمانم …
***
تو تبر هم که بشوی و بخواهی مرا قطع کنی ،
***
آخرش یا دستمال میشوم برای اشک چشهایت،
***
یا قلم و کاغذ میشوم برای دلتنگی هایت …
***