دلم براي کسي تنگ است که آفتاب صداقت را
♥
به ميهماني گلهاي باغ مي آورد
♥
و گيسوان بلندش را به بادها مي داد
♥
و دستهاي سپيدش را به آب مي بخشيد
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که چشمهاي قشنگش را
♥
به عمق آبي درياي واژگون مي دوخت
♥
و شعرهاي خوشي چون پرنده ها مي خواند
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که همچو کودک معصومي
♥
دلش براي دلم مي سوخت
♥
و مهرباني را نثار من مي کرد
♥
دلم براي کسي تنگ است
♥
که تا شمال ترين شمال با من رفت
♥
و در جنوب ترين جنوب با من بود
♥
کسي که بي من ماند
♥
کسي که با من نيست
♥
کسي که . . .
♥
دگر کافي ست
نظرات شما عزیزان: